امیر احمدامیر احمد، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

امیر احمد

نفس هایت گرم تازه نفسم

1391/10/13 20:01
نویسنده : ئسرین
206 بازدید
اشتراک گذاری

  نفس هایت گرم تازه نفسم...

وقتی‌ خبر حضورت را در درونم شنیدم، منتظر شدم تا کمی‌ بزرگتر شوی و بعد نامه تبریکم را برایت بنویسم...

همه چیز پیشرفت کرده،ایمیل،اینترنت.... ولی‌ من دستی‌ نامه نوشتن را بیشتر دوست دارم.

عزیزم بعد از انجام آزمایشات غربالگری خیلی‌ خوشحال شدم که با سلامت قدم به این دنیا می‌گذاری و خدا را شاکرم.

می‌دانی حسی که به تو دارم یکی‌ از زیباترین حس‌های دنیاست،اینکه تصور کنی‌ کسی‌ دیگر درونت در حال  رشد است و چند وقت دیگر صدایت می‌کند:مادر

این نامه را مینویسم برای زمانی‌ که بتوانی‌ اولین کلمات را بخوانی...

پسرم من ترا با پوستی‌ روشن،چشمانی زیبا و گونه‌ای گل انداخته تصور می‌کنم

...

فرزندم حس گرمی‌ تنت وقتی‌ در بغلم خوابیدی یا انگشتانم را محکم میگیری،چقدر لذت بخش است.

چشمانم را می‌بندم و با تمام وجود این لذت را نفس می‌کشم.

پسر گلم وقتی دست پای کوچکت را در درونم تکان میدهی‌،انگار که تما دنیا در من است..

عزیزم هنوز فرصت استراحت را داری،تو الان در سفر دور و دراز هستی‌،از دنیایی به دنیای دیگر..

حسابی‌ باید خودت را آماده کنی‌ برای زندگی‌ جدیدت،آنقدر جذابیت‌ها را در این دنیا تجربه کنی‌ که شاید یک روزی بخواهی برای استراحت دوباره به درون شکم من برگردی.

صدای قلبت را در دومین سونوگرافی شنیدم،چه دلنشین و آرام بود.

بینهایت دوستت دارم.

ناخوداگاه ترا با لباس سفید در تخت فسفری رنگت تصور می‌کنم.

عزیزم بدان تولد تو اوج شادی من است.

امیدوارم که زمان باقی‌ مانده زودتر بگذرد تا انگشتان کوچکت را لمس کنم،آنقدر در بغلم بفشارمت تا گریه‌ات در آید،آنقدر بوسمت کنم تا سرخ شوی!

دلبندم شاید دیگران فکر کنند چون کارمند هستم و یا دانشجو وقت نداشته باشم از تو که الان حدود ۴ ماه داری به خوبی‌ مراقبت کنم و تو نتوانی به خوبی‌ رشد کنی‌! اما پسرم این را بدان که من با تمام مشغله کاری تمام فکر و ذکرم پیش توست،برنامه ریزی کردم تا در این چند ماه چند بارداری قرآن را ختم کنم،همینطور تغذیه‌ام را تغییر داده ام،ولی‌ باز هم اگر گاهی در شکم من اذیت شودی،جایت تنگ بود،یا اگر حواسم نبود کاری کردم که باعث آزار تو شده واقعا متاسفم و از تو معذرت میخواهم.

عزیزم بی‌صبرانه منتظرم تا لحظه ورودت را در این دنیا نظاره گر باشم،من در خیالم خوابیدنت،خمیازه کشیدنت...تا لحظه قدم برداشتنت وشنیدن اولین حروف و کلمات کودکانه ات پیش  رفته ام

از حالا ورودت را تبریک میگویم و امیدوارم خدای بزرگ بهترین‌ها را برایت بخواهد و سر راهت قرار دهد،

امیدوارم دنیای تو خیلی‌ خیلی‌ بهتر و زیباتر از دنیای من باشد...

دوستت دارم با تمام وجود..

در پناه خدا عمرت دراز و پر برکت باد...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

فاطمه
22 اردیبهشت 92 0:28
سلام نسرین جون مادر شدنت و تبریک میگم ایشالله امیر احمدت به زودی بیاد بغلت قدر لین روزهای شیرین بارداری رو بدون و مطمعن باش مادر شدن انقدر حس عجیبیه که خودت و فدای بچت میکنی سیسمونی هم خیلی عالی بود دستتون درد نکنه.
ساقی
11 مرداد 93 17:30
عسرین جان، اینقدر حس مادر شدنت را زیبا بیان کرده بودی که هر کسی آرزوی چنین لحظه ای را می کرد.با تمام وجود برای خودت و امیراحمد عزیز آرزوی سلامتی وموفقیت را دارم ان شالله که امیراحمد بعنوان سرباز امام زمان ( ع)قراربگیره. شما مادری برای ما دعا کن که منهم به امیرابالفضلم برسم واین دوری پایان خوشی داشته باشه.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیر احمد می باشد